رادینم بازی می کنه!!!
رادین عزیزم
یک روز که مشغول کار در آشپزخونه بودم ، صدام زدی که مامان بیا ، منم گفتم رادین کار دارم بیا اینجا ببینم چه کار داری بازم صدام زدی وگفتی من نمی تونم بیام ، بیا بغلم کن و پشت سر هم تکرار می کردی ، برای من هم جای سوال بود که چرا نمی تونی بیای وقتی اومدم اتاقت دیدم رفتی داخل کشوی کمدت و نشستی ......
من موندم چطوری رفتی اونجا عزیزم
اینجا هم اتاق پانیاست.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی