رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

رادین همه زندگی

35 هفته و1 روز

1390/4/19 18:00
نویسنده : مامان و بابا
1,295 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل پسرم


35 هفته است که با هم هستیم ، حسابی بهت عادت کردم .

تو دل مامانی خوش می گذره

می دونی که دیگه چیزی به دیدارمون نمونده   



رادینم ، پسرم ،درسته ماه های اول بد ویار بودم اما خوشحال بودم چون تو رو داشتم بعد از 5 ماه همه حالتهای بدم تموم شد خدا رو شکر می کردم برای اینکه رو به خوبی می رفتم .


فقط یواش ،یواش سنگین می شدم که اینم طبیعت زیبای این دوران بود.
بعد از اون دردها در هفته 32 و بستری شدن در بیمارستان همه چی یکم تغییر کرد. دوهفته با استراحت مطلق سپری کردم وباز اون دردها شروع شد ، ومن برای تو نگران بودم که مبادا ناراحت بشی.
ازچهارشنبه شب یکم درد داشتم تا شدید تر شد وشب پنجشنبه دوباره راهی بیمارستان شدم واین بار بیمارستان بیستون . خیلی سخت بود شب اول کلی آمپول وسرم بهم زدند ومن باتو تنهای تنها درزایشگاه بستری شدم بدون اینکه حتی اجازه بردن موبایل داشته باشم.
خیلی اون شب دلم گرفته بود وتا ساعت ها اشک ریختم. فقط از اینکه تو در وجودم بودی احساس آرامش می کردم .
قند عسلم اون شب فقط 30 دقیقه خوابم برد وتا صبح هر 2_3 ساعت یکبار صدای قلب نازنینت رو چک می کردندو من با شنیدن تاپ تاپ قلبت به آرامش می رسیدم. قربون  صدای نازنین قلبت برم.
وفردای اون روز تا ساعت 6 منو در قسمت زایشگاه بستری کردند، و در تمام این مدت باباییت هم پشت در زایشگاه ، با اون گرمای سخت منتظرم بود.

پسرم سه بار نوار قلبت رو گرفتند وبه من اطمینان دادند که تو خوب خوبی.
ازت ممنونم که مواظب خودت هستی.


وتازه از ساعت 6 به بعد منو به بخش بردند ومامان نسرین که از ظهر منتظرم بود رو دیدم ،بابات اومدویکم حالم بهتر شدحداقل می تونستم باهاشون درد ودل کنم.
همه اینها گذشتند امیدوارم تا زمان دنیا اومدنت دیگه بستری نشم.
راستی پسرم اونجا یه عالمه نی نی کوچولو دیدیم که تازه دنیا می اومدند وباباییت هم کلی براشون ذوق می کرد.
به امید خدا تو هم تا سه هفته دیگه پیشمون میای.
البته دکترم برام تاریخ 9 مرداد رو تعیین کرده وتا اون موقع من باید استراحت کنم.
با توکل به خدام می دونم این دوران هم می گذره ومن تورو در آغوشم می گیرم.
مامانی حسابی مواظب خودت باش ، بدون که لحظه دیدار نزدیکه!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

پدرام
20 تیر 90 10:24
مامان فرشته
20 تیر 90 12:12
سلام آزاده جان خوبی ؟ وای خیلی مبارکههههههههههه ان شاا... به لامتی این چند هفته هم می گذره و پسر گلتو بغل می گیری ؟ ببخشید خانمی چرا بستری می شی ؟ انقباض داری ؟ یه کم برام توضیح می دی ؟
مامان فرشته
20 تیر 90 13:45
ان شاا... که زود زود این چند هفته هم می گذره و خیالت راحت می شه مواظب خودت باش
مامان روان شناس
20 تیر 90 13:57
به سلامتی پسرت به دنیا بیاری
مامان پسرا
20 تیر 90 15:54
سلام مامانی! پسرای مردادی عالین! ماهن! انشاءالله این چند روز هم به خوبی می گذره و نی نی نازت میجهه بیرون تو بغلت!
مامان شازده کوچولو
20 تیر 90 16:26
ای جووووووووووونم یه نی نیه دیگه که نزدیکه اومدنش سلام عزیزم ممنون که به ما سر زدی و باعث شدی که با شما آشنا بشم ، امیدوارم این روزها رو به سلامتی پشت سر بگذاری و گل پسرت به وقتش صحیح وسالم به دنیا بیاد ، با اجازه لینکتون میکنم
شيرين
20 تیر 90 16:43
سلام.ممنون كه بهم سر زدي. ايشالله كه نينيت به موقع به دنيا بياد. پسرا يكم عجول اند...نگران نباش.