آخ جون تعطيلات تابستونی
سلام رادين جونم
خيلي خوشحالم مي دوني چرا ؟
آخه تعطيلات تابستاني امسال (سال 91) مامانيت از شنبه شروع شده ومن فرصت بيشتري براي با شما بودن دارم ديگه هم مجبور نيستيم تا مهر سال ديگه صبح ها زود بيدار بشيم.
اين مدت هم براي خودش يه خاطره شد هر چند سخت بود اما گذشت وحالا اميدوارم بتونم بيشتر وبهتردر غذا خوردنت بهت كمك كنم تا كه ديگه اينجوري بي اشتها غذا نخوري.
امروز بعد از يك وماه ونيم با هميديگه پيش دكترت رفتيم ، وقتي سوار تاكسي بوديم نمي دوني چه دلبري براي مسافر ها مي كردي همه مسافرها باهات حرف مي زدند وشما هم با روي باز ولبخندهاي شيرين جواب همه رو به زبان خودت مي دادي و آخرش يه دد هم مي گفتي ، لبخند به روي لب همه آورده بودي
اما وقتي آقاي دكتر خواست معاينه ات كنه بغض كردي و وقتي من دست هاتو گرفتم آروم شدي .
آقاي دكتر گفت در اين مدت وزني اضافه نكردي اما قدت بلند تر شده به خاطر همين برايت يكسري دارو جديد نوشت .(البته هنوز نمي دونم چيه)
رادين جونم اميدوارم دوباره مثل قبلا وزن گيريت خوب بشه.
راستي رادينم در تاريخ جمعه 91/3/5 براي اولين بار خودت از حالت خوابيده نشستي .
رادين جونم من وبابايي خيلي دوستت داريم