حرف زدن رادین
17/08/91
وای چه روزهایی است این روزهای ما
هر روزش یک کلمه ، وهر کلمه به زیبایی تمام جملاتی است که تا کنون شنیده ام...
رادین خیلی شیرین و دوست داشتنی با هام حرف می زنی دیگه تعداد کلماتی که می گی بیشتر از اون چیزیه که تصور می کردم ، خوب به حرف زدن ما دقت می کنی و سریع کلمات رو می گیری و بیان می کنی.
چند روز پیش وقتی صبح از خواب بیدارت کردم تا خونه مامان نسرین ببرمت وبعد خودم سر کار برم سوار ماشین که شدیم بارون یواش یواش شروع به باریدن کرد وشما هم سریع گفتی آب آب.... ومن هم بهت گفتم بارون چیک چیک داره از آسمون میاد و چند بار تکرار کردم و شما هم آروم بهم نگاه می کردی ودیگه چیزی نگفتی ، قکر کردم که تشخیص آب و بارون برات سخت باشه و ...... بعد از ظهر که با بابایی به پارک رفتیم بغل بابایی خوابیدی که بازم بارون یواش یواش شروع به باریدن کرد وشما هم بیدار شدی وبدون معطلی گفتی بارونه ، بارون ..... وای نمی دونی چقدر من وبابایی ذوق کردیم البته با گفتن هر کلمه ای کلی برات کیف می کنیم.
راستی به خاله پریا ، بریا می گی ودایی امین هم امی صدا می زنی و امیر علی کوچولو هم علی علی می گی.
گاهی وقتها جملات دوکلمه ای می گی وهمه رو متعجب می کنی.
قربون این حرف زدن شیرینت با اون لهجه خاص کودکانه ات برم .