وقتی رادین با مامان همکاری می کنه
14/9/91
رادینم
شیرین پسرم سلام
این روزهای ما شده پر از شیرین کاری ها و شیرین زبونی هایت.
وقتی با هم خونه هستیم دوست داری کلا بغل من باشی و کنارت باشم ومنم باید هیچ کاری غیر از رسیدگی به شما نکنم ، امروز تصمیم به درست کردن یه غذای وقت گیر وخوشمزه داشتم که شما هم حسابی با مامانیت همکاری کردی من غذا درست می کردم وشما هم وسیله جابجا می کردی ودر پایان یه غذای خوشمزه ویه خونه بهم ریخته داشتیم ...........!!!!
غذا خوردنت نسبت به قبلا خیلی بهتر شده ، وقتی گشنه ای خودت میای وازمون تقاضای غذا یا هر چیزی که دوست داری بخوری می کنی ، دیروز از خواب بیدار شدی درخواست سیب کردی و جالب اینجاست که سیب رو هم تا آخر خوردی.
راستی یواش ، یواش حرف زدنت داره چند کلمه ای می شه مثلا جمعه صبح بابایی زودتر از خواب بیدار شد وقتی شما صدای عطسه بابایی رو شنیدی سریع به من گفتی : مامان ،بابا، اچ اچ..... وای نمی دونی چه کیفی برای این حرف زدنت کردم.
واینم عکسی که نشون از کمک رادین داره.....