دندون های آسیا
21/9/91
ســـــــــــــلام قند عسلم
رادین جونم چند روزی می شد که یکمی بی قرار بودی ، شب ها خوب نمی خوابیدی وهر چند وقت یکبار بیدار می شدی ومنو صدا می زدی یا بدون دلیل گریه می کردی.
روز شنبه که خونه مامان نسرین رفتی خیلی بی قرار بودی و هیچی هم نخورده بودی مامان نسرین می گفت که همش منو صدا می زدی و بغض می کردی.
بعد از ظهر که خونه اومدیم سریع برایت سوپ درست کردم وشما هم خوابیدی ،از خواب که بیدار شدی یک ساعت ونیم گریه کردی وبغل بابایی ومن بودی اصلا من و بابایی مونده بودیم چه شده که رادین خوش اخلاق این جوری گریه می کنه یکم حالت که بهتر شد بهت سوپ دادم که با بی اشتهایی خوردی و بعد از نیم ساعت حالت بهم خورد ، با بابایی سریع دکتر بردیمت که آقای دکتر هم بعد از کلی معاینه گفتند چیز خاصی نیست وفقط گلوت یکم متورمه ، ممکنه بی قراری به خاطر دندون درآوردن باشه ، با این وجود برایت یکسری دارو تجویز کردند.
اونشب هم تا صبح بی قرار بودی ، منم روز بعد سر کار نرفتم وتازه علایم سرماخوردگی اونروز نمایان شد و فهمیدیم که سرما خوردی.
و اما دیشب که حالت خوب شده بود و با هم بازی می کردیم متوجه شدم که پسر خوشگلم دو تا از دندون های آسیایش نمایان شده ، وای چقدر خوشحال شدم ، پس این همه بی قراریت به خاطر این مروارید های سفید بود ، عزیز دلم ، پسر خوشگلم مبارکت باشه .(هفتمین وهشتمین دندون)
امروز سرماخوردگیت بهتر شده بود و بی قراریت هم خیلی کمتر شده.
رادین جون من و بابایی خیلی دوستت داریم.