زيباترين لحظات مامان وبابا
فرزند دلبندم
یک ماه و بیست و سه روز از آغاز راه زندگیت میگذره ! و تو به آرامی در حال بزرگ شدنی .
هر روز که میگذره عشق و علاقه من و مامانت به تو بیشتر میشه و به همون اندازه نگرانی و استرس ما برای سلامتیت بیشتر میشه .
گاهی اوقات که گریه هات شدید میشه مامانت هم باهات گریه میکنه و با هر لبخندت خنده به لبای ما میاری . خیلی دوست داری که دور و برت شلوغ باشه و مرتب یکی باهات حرف بزنه .
وقتی که خندان و سرحالی ما هم خوشحالیم و پرانرژی و وقتی گریه میکنی با تمام توان میخواهیم بهت آرامش بدیم و هر کاری برات انجام میدیم تا گریه ات قطع شه . مدل خوابیدنتم خیلی جالبه ، فقط وقتی آروم میشی که ایستاده بغلت کنیم ، راه بریم و گاهی بالا و پائین بپریم تا شایدشما خوابت ببره .
قند عسلم شما رو براي اولين بار در زمين بازي گذاشتم كه خيلي خوشحال شدي وكلي دست وپا زدي واز خودت ذوق نشون دادي.......
اينم پسرم ،زيباترين شادي ما، كه لبخندهاي بي نهايت زيباي شماست..
رادينم هميشه دوست داريم خندان وشاد باشي.