رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

رادین همه زندگی

اولين جدايي + 5 ماهگي

1390/10/10 23:22
نویسنده : مامان و بابا
1,716 بازدید
اشتراک گذاری

رادينم، همه هستي من 
5 ماهگيت مبارك ، خوشحالم از اينكه وارد ماه ششم زندگيت مي شي.
ببخش منو كه با تاخير 5 ماهگيت رو تبريك گفتم ، آخه مادري خيلي كار دارم ، زمان امتحانات بابايي هم داره نزديك مي شه .
منم كه بايد خودم رو براي يكسري كارهاي اداري آماده كنم تا بتونم 45 روز ديگه به خاطر شما مرخصي بگيرم.
نمي دونستم جدايي از پسر نازم اينقدر سخته ، امروز براي اولين بار ساعت ها بدون هم بوديم.
يك دوره ضمن خدمت دارم كه از امروز شروع شد ، قرار بود بزارمت خونه مامان نسرين كه بابايي موافقت نكرد وگفت پسر قند عسلش بايد پيش خودش باشه ، منم صبح ساعت 8 وقتي خواب بودي رفتم ، نمي دوني چه حالي داشتم تا حالا اين جدايي چند ساعته رو تجربه نكرده بودم ، تا ظهر يكسره به يادت بودم ودلم برات يه كوچولو شده بود .
به بابايي چند بار زنگ زدم وحالت رو پرسيدم كه بابايي گفت شيري كه من برايت گذاشته بودم خوردي اما شير خشك نمي خوري ، منم وقت نهار ندونستم دارم چي مي خورم خيلي نگرانت بودم كه غذامو نصفه خوردم واومدم خونه تا بهت شير بدم ، واي نمي دوني چقدر لذت بخش بود بعد از اين چند ساعت دوباره بغلت كردم وبوسيدمت.
انگار دل پسرم هم براي من تنگ شده بود آخه همش بهم نگاه مي كردي ومي خنديدي و ديگه به فكر شير خوردن نبودي .
بعد از نيم ساعت دوباره برگشتم به ادامه دوره وتا ساعت 4 خونه نيامدم .
رادين جونم خيلي دوستت دارم اينقدر كه تحمل دوريتو رو براي چند ساعت ندارم.
رادين جونم خيلي جالبه كه خودت شيشه شيرت رو با دست هاي كوچولوت مي گيري وبا لذت خاصي شير مي خوري.
ديگه به راحتي منو مي شناسي وخودت رو ازبغل بقيه به سمت بغل من مي كشوني .
وقتي مي خواي بخوابي كلي گريه مي كني وهر چند ثانيه به صورت من ويا بابايي خيره مي شي ، وقتي مي بيني بغل ما هستي خيالت راحت مي شه و بعدش آروم آروم مي خوابي.


راستي گل پسرم 6 دي سالگرد ازدواج مامان و بابا بود وبابايي امسال 3 شاخه گل رز برايم هديه آورده بود آخه مي گفت امسال ما سه نفريم وهر دو تامون به همديگه ساعت هديه داديم وشب شام رستوران رفتيم كه شما از بس گريه كردي ، غذا رو شروع نكرده سوار ماشين شديم كه خيلي زود سوار ماشين خوابت برد وما هم غذا رو داخل ماشين خورديم.

 

.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

الهام
10 دی 90 16:51
سلام
سالگرد ازدواجتون و 5 ماهگي رادين عزيزم مبارك
مرسي به خاطر عكس خوشگلي كه تو سايت گذاشتي خيلي دلم براتون تنگ شده دوستتون دارم يه عالمه


عمه الهام ممنونم از اينكه هميشه بهم سر مي زنيد
مامان نسرین
10 دی 90 16:55
ای فدای اون خنده های شیرینت پسر گلم ، دل ما برات یه ذره شده ، با اون شیرین کاری های قشنگت ، دیروز منتظرت بودیم اما پیش باباپدرام مانده بودی . حالا دیگه مامان آزاده می دونه که وقتی من هم سر کار می رفتم چقدر دلم براش تنگ می شد وچه لحظه های پر از استرس را می گذراندم تا به خانه بر می گشتم تا مامان گلت را در آغوش بگیرم آره عزیزم زمان تکرار می شه .وقتی نوشته های مامان آزاده را خواندم اشک از چشمانم سرازیر شد. در پناه خدا باشی گل پسرم


مامان نسرين ممنونم وخيلي دوست دارم
مامان نیایش
10 دی 90 17:27
5 ماهگیت مبارک گل ناز سالگرد ازدواجتون هم مبارک باشه خانمی ان شا الله دیگه هیچ وقت مجبور نباشی از این پسر ناز دور باشی
مژگان
11 دی 90 8:50
سالگرد ازدواج موفق شما رو تبريك ميگم انشاا... ساليان سال در كنار هم خوش و خرم باشيد . رادين عزيزم ثمره اين ازدواج زيبا است . رادينم به ماه پنجم زندگيت خوش اومدي .


عمه مژگان جون ممنونم كه هميشه به ما سر مي زنيد.
صفورا ( مامان کنجدی )
11 دی 90 8:57
سلام . سالگرد ازدواجتون و 5 ماهگی رادین جون مبارک . مامانای شاغل مجبورن ساعتهای زیادی از کوچولوهاشون دور باشن که این خیلی سخته من که دلم نمیخواد بعد از تولد کوچولوم برم سر کار ولی حیف هم هست کارم را از دست بدهم . انشااله که زیاد نخوای از رادین جون دور باشی.
مامان رويين
11 دی 90 11:02
سلام مطلبتون من برد به چند ماه پيش خيلي سخته ولي بايد تحمل كرد اين كمترين و كوچكترين فراز ونشيب زندگيه
مامان گیسو
11 دی 90 14:52
سالگرد ازدواجتون مبارک عزیزم امیدوارم همیشه خوشبخت باشید وای درکت می کنم عزیزم خداییش خیلی سخته چه خوب که رادین جونم شیشه می گیره چون گیسوی من اصلاً نه شیشه نه پستونک هیچ کدوم رو قبول نمی کنه ببوسش
مهسا
11 دی 90 17:54
سلام سالگرد ازدواجتون مبارک انشا ا.. همیشه در کنار همسر مهربونتونو رادین جون شاد باشید 5ماهگی گل پسری مبارک باشه بوسسسس
مامان ابوالفضل
12 دی 90 13:47
سلامممممممممممممم 5 ماهگیه پسری و سالگرد ازدواج مامانی و بابایی مبارکککککککککککککک