6 ماهگي و واكسن
سلام گل پسر ماماني
امروز 12 روز از 6 ماهگيت گذشته ومن در اين مدت خيلي خيلي سرم شلوغ بود وفكرم مشغول كار وتنهايي شما اما با وجود اين تاخير نيم ساله شدنت مبارك .
رادين جونم خيلي شيرين شدي .،هر روز دوست داشتني تر وبازيگوش تر مي شي .
دوست داري همه چي رو با دستهات امتحان كني البته گاهي وقتها با خوردنش.
زماني كه بغلت مي كنم هر چي جلو دستت باشه بلند مي كني واز ته گلو صدا در مياري.
ديروز براي اولين بار خيلي سريع غلت زدي قبلا چند بار غلت زده بودي اما در چند مرحله .
وقتي بغلمون هستي شكمت رو بالا مي بري وسعي مي كني خودت رو حركت بدي.
وقتي سوار روروئك مي شي تند تند پا مي زني وبه سمت آشپزخونه مياي .
6 بهمن واكسن 6 ماهگيت رو هم زدم ،تا سه روز از عصر تب مي كردي با اين وجود خدا رو شكر زياد اذيت نشدي.
9 بهمن براي چكاپ ماهانه پيش دكترت رفتيم ومن وشما براي اولين بار بدون ماشين خودمون از خونه بيرون اومديم و خيلي از پياده روي با من خوشت اومده بود چون وقتي سوار تاكسي شديم اولش گريه كردي وبعدش خوابيدي.
وزنت 7 كيلو و 600 گرم شده بود واين بار دكترت راضي بود آخه ماه قبل فقط 50 گرم اضافه كرده بودي.
رادين جونم من وبابايي خيلي دوست داريم.