باز هم گرد و غبار
احساس خوبی ندارم ، دلم گرفته آخه به هر کجا نگاه می کنم تاریکه مثل اینکه غم شهرمون رو پر کرده آخه چرا مگه الان زیباترین فصل سال نیست مگه نباید از هوای پر از اکسیژن اردیبهشت ماه حداکثر استفاده را بکنیم پس چه شد که اینجوری هوای شهرمون گرفت ؟ باز هم طوفان شن در کشور عراق ، باز هم ورود ریزگردها به شهر زیبای من ، باز هم این غبار غم انگیز در کوچه کوچه شهرم ، بر روی درختان بر روی شکوفه های بهاری و چمن هایی که دیگر سبز نیستند ، چه دردناک است وقتی آسمان را آبی نمی بینم ، مثل همیشه به امید دیدن کوه روبروی خانه مان پشت پنجره می روم اما آنقدر غبار هست که دیگر اثری از کوه معلوم ن...
نویسنده :
مامان و بابا
9:02
مادر هاي مهربون روزتون مبارك
یاس ها عطرشان را از بوی تن تو به عاریت می گیرند. شبنم، گل واژه اشک های توست ای شقایق دشتستان صبوری؛ ای هم آغوش پروانه ها؛ ای صفای گل سرخ؛ ای نرگس عشق؛ ای اقاقیای محبت؛ تو شمیم گل محمدی و رایحه گل نسترنی. مادر، تو از همه گل ها زیباتر و از همه آنها خوش بوتری، در سالروز یاد تو، عطر همه گل های شکفته را نثار وجودت می کنم. ...
نویسنده :
مامان و بابا
14:50
رادين وآشپزخونه
عكس آتليه رادين در نوروز 91
مامان وقت نداره
سلام رادین جونم خیلی وقته نتونستم یه دل مفصل برات بنویسم هنوز خاطرات نوروز رو برات ننوشتم می دونی دلیلش چیه به خاطر اینه که سرم حسابی به کار و امتحان وکلاس های ضمن خدمت گرمه وقتی هم که میام خونه باید همش به شما رسیدگی کنم ودیگه وفتی برام نمی مونه که آپ کنم حرف برای گفتن زیاد دارم اما با یکم تاخیر میام و برات می نویسم. از همه دوستانی هم که بهمون سر می زنند ممنونم و اگه دیر جواب کامنت هاشون رو میدم عذر می خوام در اولین فرصت به همه دوستان سر می زنم.
نویسنده :
مامان و بابا
22:38
دو كار جديد رادين جونم
سلام رادين جونم عزيز دلم نمي دوني چقدر خوشحالم آخه امروز كارهاي جديد ياد گرفتي ، براي اولين بار روي دست هاوپاهات بلند شدي دوبار تكرار كردي وهر بار به جاي جلو امدن به عقب مي رفتي . وقتي هم حمومت بردم كلي ذوق كردي مثل هميشه اسباب بازي هاي حمومت رو بردم ووقتي داخل وان حمام گذاشتمت به اسباب بازي هات توجه نكردي، يكم نگاه آب كردي و با تعجب خاصي خواستي آب رو بگيري ديدي نمي شه وبعد با دستت يه ضربه به آب زدي خوشت اومد وشروع كردي دو دستي به آب ضربه زدن واي نمي دوني چه انرژي مصرف مي كردي قيافه ات خيلي بامزه شده بود. ...
نویسنده :
مامان و بابا
23:53